داستانهایی درباره آیت الله بهجت (ره) ...حتما بخونید
داستان عجیب قبل از تولد آیت الله بهجت
حجت الاسلام بهجت در مورد سیر زندگی پدر بزرگوارش از کودکی گفت: داستان کودکی ایشان از سالها قبلتر شروع میشود و به داستان پدرشان بر میگردد که معروف است. پدر آیت الله بهجت در نوجوانی در حال مرگ بوده که ندایی را می شنود که این را رها کنید، او پدر محمد تقی است.
وی گفت: خلاصه ایشان جانی دوباره میگیرد و همه تعجب میکنند. بعد ازدواج میکند و فرزندانش متولد میشوند و این داستان را فراموش کرده بوده تا موقع تولد فرزند سومش به یاد میآورد که وقتی کوچک بوده به او گفتند که پدر محمد تقی است. اولین پسر را محمد مهدی و دومی را محمد حسین و سومی را که به یاد میآورد نامش را محمد تقی میگذارد.
وی ادامه داد: محمد تقی هفت ساله بوده که در حوض خانه میافتد و خفه میشود. از دست دادن این بچه برای آنها غم سنگینی است و مادر آیت الله بهجت متوسل میشود تا این فرزند را خداوند به آنها میدهد و نامش را محمد تقی میگذارند. محمد تقی ثانی؛ که من در یادداشت های پدر ایشان دیده بودم که نامشان را محمد تقی دومی نوشته بودند.
چشم آیتالله بهجت حقیقت معصیت را میدید، بنابراین مرتکب نمیشد
حجتالاسلام علی بهجت افزود: بنده پس از رحلت پدرم متوجه خیلی از این قضایا شدم. در روز دوم ختم پدرم یکی از علما که الآن فوت کرده و پسر مرحوم آقا سید جمال گلپایگانی بود، به من اشاره کرد که نزدیکش بروم. ایشان روی ویلچری نشسته بود و کنار گوش من گفت: من 60 سال پیش در نجف که بودم، آقای قوچانی که با پدر شما نزدیک بود و از اسرار او اطلاع داشت و ارتباط خوبی با استاد آیت الله بهجت نیز داشت، به من چیزی گفت.
وی ادامه داد: او گفت سر اینکه آقای بهجت از همه هم کلاسیهایش ممتاز شد، یک چیز بود و آن این بود که آقای بهجت از کودکی و سالها قبل از بلوغ خود در اثر عبادت، چشمش معصیت را میدید و مرتکب نمیشد. لذا دوران کودکی را با پاکی گذراند و بعد از دوران کودکی هم همین طور گذشت.گناه او را سنگین و چرک و آلوده نکرد. در مدارج ترقی که دیگران باید پله پله بالا بروند، ایشان چون پاک و سبک بود پرواز میکرد.
بهجت ادامه داد: پدرم هم در صحبتهایش داشت که گناه را کوچکش را هم نباید کوچک بشماری. همیشه میگفت اگر در بالاترین حد ترقی باشی و ببینی کودکی آجری جلوی پای نابینایی میگذارد تا او زمین بخورد و کودک بخندد و تو فقط یک لبخند زدی، همین کافی است تا تو را با مغز از آن بالا به پایین اندازد.
وی تأکید کرد: این صحبت پسر آقای سید جمال گلپایگانی خیلی به ما کمک کرد و اطلاعات ما را به هم دوخت و وصل کرد. من همیشه طلب مغفرت برای ایشان میکنم. بنده بارها از پدرم شنیده بودم و خیلی دیگر از شاگردان ایشان نیز شنیده بودند که پدرم میگفت کسی را میشناسم که خداوند توفیق معصیت از کودکی به او نداد. هربار معصیت پیش میآمد، خداوند یک طور منصرفش میکرد.
حجتالاسلام علی بهجت در پایان بخش نخست گفتوگوی خود با فارس اظهار داشت: هیچ وقت پدرم «من» نمیگفت و همیشه همه عنوانها و برچسبها و منها را پاک میکرد. بسیاری از مطالب را با عنوان سوم شخص میگفت و خیلیها میگفتند خود آقاست. و من باور نمیکردم و دنبال دلیل بودم. او هم که هیچ اقراری نمیکرد و من بعدها فهمیدم.
- ۹۴/۰۲/۱۸